خاطره زایمان و روزای بعدش
سلاممممممممم گل پسرم قند عسلم خوشگل پسرم ناز پسرم خوبی فینگیل مامانی؟؟؟؟؟ الهی قربونت بشم من جیگر طلای مامان. چقدر خوردنی هستی آخه مامانی... چه حس عجیب و غریبیه مادر شدن... تا کسی مادر نشه نمیتونه درکش کنه.. خدایا هزاران هزار بار ازت ممنونم خدایا شکرت که یه پسر سالم و خوشگل بهم دادی... گاهی وقتا نمیتونم باور کنم مال خودمه.. خدایا عظمت و بزرگیتو شکر... حالا بریم سراغ جریان درد کشیدن من و به دنیا اومدن عشقم آرسام آخرین باری که بیمارستان بستری شدم همون دو روز قبل عید قربان بود که روز عید قربان مرخصم کرد دکتر و قرار شد بازم دارو بخورم و اگه باز درد داشتم برم بیمارستان. دقیقا هفته بعدش دوشنبه 92/07/29 حالم بد بود ...
نویسنده :
maman masi
13:00